رویا های من
خیال های رویایی من!
در سر شهری دارم آری از هر نوع الودگی
شهری که دروغ ندارد دو رویی ندارد
شهری که خیانت ندارد هرزه او بی کس ندارد
شهر من دور از خیال است در عمق رویا
رویایی که پایان ندارد سیاهی ندارد
شهری را تصور میکنم آری از هر غم
نه غمی دارد نه غصه ای فقط زندگی
سکوت شب هایش ترس ندارد
کوچه هایش دزد ندارد
ترس بی هوده ندارد
شهری که من دارم در عمق رویا نیست!
همین نزدیکی ها گوشه ای از جهان
نه دردی نه رنجی و نه هیچ چیز دیگری
شهر من بسیار زیباست
آنقدر که دوست ندارم حتی یک لحظه
وارد دنیای فانی شود
زیرا قطره قطره روشنایی اش
سیاه و سیاه تر میشود
آری دنیای ما اینگونه است
اینگونه عمل میکند
ϰ-†нêmê§ |